دلخوشی های یک دختر متولد آذر...

یک متولد آذر مینویسد!

دلخوشی های یک دختر متولد آذر...

یک متولد آذر مینویسد!

کسالت آور یا ترسناک؟

این روزها همه کمتر خوشی می کنند!  

اما  

چرا هیچکس همان شادی کوچکش را با من تقسیم نمی کند؟  

یعنی اینقدر کسالت آور شده ام؟ 

یا شاید از من می ترسند؟ 

نظرات 25 + ارسال نظر
black angel چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:01 ب.ظ

khodemoon chi?!tahala baes shodim kasi in heso dashte bashe?chera ma shadiamoon vase khodemoone bad entezar darim to shadie baghie sahim beshim?aya??ma adama kheyli az ham fasele gereftim na ke bad shode bashima ,,v
chegoone del bebandam
chegoone be khandam
chegoone zendegi konam dar in ghorbati ke hatta cheshmo gooshe afrad ham az hamdigar fasele migirand....digar nemitavanam bar shomaram in palidiha ra

من همشه دوستای صمیمیمو تو شادیام شریک کردم.هروقت هرجا دیدم ذره ای قراره بهم خوش بگذره اولین کسی که ازش خواستم همرام باشه دوست صمیمیم بوده. ای بابا!

red sharks پنج‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:31 ق.ظ http://asdfgh.blogsky.com

یا شاید خودت اجازه نمی دی که تقسیمش کنن باهات

نه والا به خدا

فاطمه پنج‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:09 ب.ظ

این یارو بلک انگل چقد منو حرص میده...هرچی تو میگی فاز مخالف میاد...یه رفیق داشتم همین طور بود از شرش خلاص شدم ولی هنوز دوسش دارم
خوبه الان تو انتظار همدردی داری...
نمیدونم والا!!!

نه بابا اونم نظر خودشو می گه اینطوریا نیس
منم اولش یکی دو بار ناراحت شدم اما بدش توجیه شدم!

فاطمه پنج‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:30 ب.ظ

شاید کمتر خوشی کنن اما من فرق دارم...
من همین که از یه خیابون به سلامت عبور کنم کلی جشن میگیرم...

میشه با هم چت کنیم؟ من تابه حال چت نکردم...
ولی نه نصفه شب...

اون با این فرق داره به نظرم
چیزایی که براشون خوشحالی می کنم برای من تفکیک شدن!اینم یه عیب منه! هر چیزی برام جای خودش رو داره

عزیزم آی دی ات رو برام بذار اددت کنم (اون کامتنی رو که آیدیتو توش گذاشتی تائید نمی کنم)

black angel پنج‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:38 ب.ظ

اولا این ای بابا واسه چی بود اونوقت؟
بعدشم اگه راست میگی و این کارارو میکنی و بعد اون جوابو میگیری زین پس دوستاتو با دقت بیشتری انتخاب کن....
ولی شخصا راهی که انتخاب کردم اینه که شادیام واسه خودمه غمامم واسه خودم
از کسیم انتظار ندارم
آدم وقتی واسه کسی کاری میکنه اتظاراتشم از اون شخص بالا میره بعدم اگه طرف کم کاری کنه داستان میشه داستان شما
اصلانم به اعصاب خوردیش نمی ارزه بانو
ببین چقدر میگم تنهایی خوبه و گوش نمیدی....
خیلی حرف گوش نکن شدیا...:دی
:پی

ای بابا یه چیزی تو مایه های آه کشیدن بود!
الان ینی نصیحتم کردی؟

black angel جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:22 ب.ظ

نه نصیحت چیه همون طور که خودت گفتی فقط نظرمو میگم
راستی اومدن فصلت پاییز عروس فصل ها رو بهت تبریک میگم
پاییز همان بهار است که عاشق شده است


پاییز تو هم مبارک رفیق!

بلک انجل جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:35 ب.ظ

فاطمه بانو اگر میدونستم افکارم کسی رو حرس میده خاموشی پیشه میکردم اما به هر حال اگر دلت واسه دوستت تنگیده و میخوای کسی در حد مرگ حرصت بده من میتونم جای دوستت رو پرکنم. :دی
اما از شوخی گذشته واقعا دوست ندارم ساز مخالف بزنم اما اگر همیشه تاید کنی و نظر واقعیت رو نگی و نویسنده رو به چالش نکشی که از لذت بحث کردن محروم میشی خوب...


به هر حال سعی میکنم کمتر حرصت بدم که بتونی بیشتر رو تلفظت کار کنی

فاطمه جون تحویل به شما عزیزم

black angel شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:25 ب.ظ

hala davamoon nandazi alaki alaki.....inja giso gis keshi rah biofte toam bemoon bekhandiaa....

من هیچ وقت به دعوا نمی خندم بچه ها با هم دوس باشیــــــن

فاطی هلو شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:06 ب.ظ

نه بابا؟؟ چی چی وتحویل به شما عضیضم؟؟! منو با این حیولا طتها نظار... راستی (بلک انجل) یعنی چی؟
امروز رفتم مررسه...از دوستای جدیدم خوشم نمیاد خیلی لوس و متکبر و مغرور و خودخواه و..... و بی ادبن ولی مشکل اصلیشون همون نقطه چین ست..
طازه مگه اون دوستم ولم میکنه؟؟ روز آخر کلی فحش بارش کردم فحش به آبا واجدادش...سر هزارتومن که ازم مف خوری کرد باهاش به هم زدم ولی هزار تومن بهونس..خیلی وقت بود ازش خسته شده بودم..امروز منو دید اومد سلام کرد لبخند زد یعنی میخواد دوباره دوست شیم
حوصله شو ندارم...چشاش عسلیه موهاش بوره
بعدشم من دوستام هیچ کدوم جای دیگری رو پرنمیکنن...هرکی جای خودشو داره!
امروز یه اذری پیدا کردم خیلی بچه باعشقیه...پیش دانشگاهیه...
وای چقد حرفیدم..شنیدین میگن همیشه تو دعواها حرف اول و اخرو زنا میزنن؟تازه اگه مرد یه جمله بگه اون میشه اغاز یه بگومگوی جدید...
هه هه!! من چقد باحالم!! راستی امروز یه نفر بهم گفت دوستت دارم که اصلا نمیشناسمش!!!خب البته خیلی منو میشناسن ولی من اونارو نمیشناسم!!!
آخیییییییییییییییییییییییش...سبک شدم!!! دیگه هیچی تو دلم نموند...

دقیقا همینه!هر کس جای خودشو داره

خوشالم که سبک شدی هر وخ احساس سنگینی کردی بیا برا من حرف بزن من همشو گوش می دم.قول میدم

فاطمه ... شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:33 ب.ظ

تازه تو هم مستر بلک انجل اشتباه میکنی حالا خوبه من هم ...
همه اشتباه میکنن...
بعدشم جنترمن بعضی از مشکلات بازگشت دارن به دوران کودکی...مثلا من بچه که بودم اصفهان رو مینوشتم اصفحان و الان با اینکه میدونم درستش چیه اما عادت کردم که اگه بی دقت درحال نوشتن باشم اشتباهه رو بنویسم چون اون موقع که اشتباه مینوشتم کسی نبود که بهم بگه اشتباهه و درستشو یادم بده..فقط میدیدم که دارن بهم میخندن و دلیلشو هم نمیدونستم..تا دردمند نباشی نمیتونی بفهمی که یه آدم شاد چقد میتونه ناراحتی داشته باشه یا اینکه تودلش چه خبره..
من همونی ام که صدای خنده اش تا آسمون هفتم میرسه اما شبا گریه هاشو حتی بالشتش هم نمیشنوه..وقتی گریه ام میگیره میخندم اونم به زور تا جایی که بغض لعنتی آبروریزی راه میندازه...
یا به قول رضا صادقی در آهنگ چقد سخته: چقدسخته که بارونی بشی هرشب نتونی آسمون باشی...

من تو این دنیا غریبم...
تو دنیایی که...



بیخیال! منو یاد غم هام انداختی...

میلاد یکشنبه 2 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:21 ب.ظ

به نظر من که ترسناکی...
وووووووووووووو

نظر لطفتونه!

Azin یکشنبه 2 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 05:18 ب.ظ

midoni badie dorogh chie
ke hame bavaresh mikonan

به خاطر اینکه هر دروغی قبل از فاش شدن ، یه حقیقت معصوم و پاکه!

فاطمه دوشنبه 3 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:25 ب.ظ

خیییییییییییییلی خب
خیلی خوب

خداحافظ

کجــــــــا می ری دختــــــــــــــــــــر؟

فاطی جووووون پنج‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:55 ب.ظ

کم که میاری میای اینجا... ها؟؟!

نه
هروقت دلم می خواد یه جیزی بنوییسم میام

black angel شنبه 8 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:34 ب.ظ

mikhasti alanam nayaei....yek haftast nisti khob harooz harooz fb miri khob injam ye sar bezan ajab adami hastia.....

ثبت نام داشتم یک هفته تمام رفتمو اومدم جد و آبادم اومدن جلو چشمم!
ف ب فرق داره با گوشی هم می شه چکش کرد!

black angel شنبه 8 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:27 ب.ظ

yani migi gonah kardim too doostaye face booket nistim?baba yekamam maro tahvil begir savab dare....sabte name chi dashti?mage darset tamoom nashode ?nakowne arshad ghabool shodi roo nemikowni?v

دسترسیم به ف ب راحتره!
آره ثبت نام ارشد داشتم کلاسامم شروع شدهههههه

black angel شنبه 8 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:33 ب.ظ

akhe bad bakhti roo walle fb chizaei ke mizari be ghashangie neveshteheye injaa nistan kho...(albate be joz axet)...:p ine ke inja omadano bishtar doost daram banoo

می شه بگی واقعا کی هستی؟؟؟؟ اینجا کسی ف ب منو نداره

فاطمه یکشنبه 9 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:30 ق.ظ

فکرکردم ازم خسته شدی...
اینم یکی از بدی های من که خودم فکرمیکنم و خودم تایید میکنم و خودم تصمیم میگیرم...
و هیچوقت دوست نداشتم جایی باشم که منو نمیخوان!!!

میلاد و Azin خودمم... خواستم ببینم دلیلش منم یا کلا نیستی...

معذرت!!!

راستی سلاااااااام!!!

اااااا نه بابا خسته چیه این حرفا چیــــــــــــــه؟ نگو نگو نگو
من می خوامت بمون عزیزم
این روزا یکم کار دارم کمتر میام. ثبت نام داشتم برا ارشد، کلاسامم شروع شده یکم هول کردم!

علیک سلام

فاطمه یکشنبه 9 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:15 ب.ظ

آها منظورتون فایر باکسه؟؟؟
آره نگین بدآموزی میشه...برا من!

بنده خدا ها خبر ندارین دنیا چه خبره...دوصستایی میشناسم همسنمن ولی۴تا ۴تا BF میگیرن سه تا سه تا ول میکنن...

اونروز یکیشون برام یه لیست نوشت این هوا...
لیسته اسمه دوس پسراش!!!

عزیزم من اصلا نفهمیدم چی گفتی منظورت چی بود

فاطمه پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:31 ب.ظ

هیییچی!!!
از فرشته ی سیاه بپرس ببینم چیزی فهمید؟؟

خاک تو سرم یعنی من الان دارم خرابت میکنم؟
بیخیال!!!

واااااااااااااااای خبرنداری از عشقای جدییییییید!!!

راستی دلم خیلی واست می تنگه!!! وسط مدرسه!
دوستام اینقد حسودیتو میکنن...مرده شورشون برن گم شن!!!

میگن با اینترنتیا دوست نشم چی میگی؟؟

راستش من اگه واسه یه نفر بمیرم میمیرم اما اینقد خسیسم که جون به عزراییل نمیدم!!!

از سکه وارز چه خبر؟!!

محض خنده گفتم...

See you...

همـــم! باشه پس منم در جریان بذارین!

دور از جون نفرمایید توروخدااااا

واقعا؟؟؟؟؟ قند تو دلم آب شد الان...خیلی چاکریم
با من دوس شو من فرق دارم
محض خنده من اعصاب اخبار ندارم! به اندازه کافی خودمون استرس دایرم واسه چی با دنبال کردن اخبار بیشترش کنیم؟

black angel جمعه 14 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:57 ق.ظ

vaghti noonoo nafahme man ke dg ozam moshakhase fateme joon...:P

فاطمه جمعه 14 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:36 ب.ظ

میدونی؟؟ من دزدکی میام اینترنت... مامان بابام میگن درستو بخون بچه! فکرمیکنن معتاد به اینترنت شدم ولی باورکن فقط میام همینجا...

بوس! بابای!!!

ای جانـــم
من دوس دارم دوست ناباب باشم اصن!

فاطمه جمعه 14 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:46 ب.ظ

چقد سخته کسی رو دوس داشته باشی که اصلا خبر نداره و نه درست میشناسیش و نه میشناستت و نه احساسی نسبت بهت داره و همون مواقع دوستات دربارش بحرفن و نسبت بهش ابراز احساسات کنن و بهت بگن که خوده طرف هم ازشون خوشش میاد و تو نتونی چیزی بگی چون اصلا چیزی بینتون نبوده جز خیال و حرررررررررررص بخوری از نوع دل شکستن...

نه درک نمیکنی...
نمیدونم چیکارکنم!!!
نمیخوام باش دوس شم ولی دوسش دارم...
آخه تابه حال دوس پسرنداشتم و نمیخوام داشته باشم چون من بچه مسلمونم..نماز میخونم..روزه میگیرم..خدایی دارم..
راستش خیلی هم حساسم..خدا زود از دستم ناراحت میشه..
اگه خدا ترکم کنه خودکشی میکنم..رسوای رسوا و بی همه کس میشم..تنهای تنها..
من خدا رو بیشتر دوست دارم اما... پس اون چی؟؟

فاطمه جون من نمی دونم دقیقا چی باید بهت بگم ...اما به نظر من سن الان تو سن تجربه کردنه.البته نه هر تجربه ای ها! این کشمکشهای روحی و ذهنی همش طبیعیه.تو فقط زیادی به خودت سخت می گیری. که فکر می کنم اینم طبیعی باشه!درس می شه همه چی.
این مستری هم که دربارش گفتی،گویا همه دوستات تو کفشن و توی ذهن خودشون حسابی باهاش صمیمین و آرزو می کنن ذهنیاتشون یه روز واقعی شه!!!!!!!!!هر کی هر چی گف که نباید جدی بگیری!والااااا

فاطمه شنبه 15 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 07:28 ب.ظ

راستی نمیخوای یه چیز جدید بنویسی؟؟؟
یه چی بنویس آره...

نمیدونم چی بگم دلم گرفته..آخه دوستم بهم گفته که اونی که دوسش دارم بهش لبخند زده..دارم آتیش میگیرم...
میدونم که راست میگه..خوده طرف هم خیلی آشغاله...

هر روز میبینمش اما مجبورم از کنارش بی تفاوت رد شم..چقد سخته!!!

نمی خوااااااااااااااام!!!!!

چرا می خوام.اتفاقا داشتم فکر می کردم بهش!

بابا حالا یه لبخند زده سخت نگیـــــــــــر!
اگه آشغاله بی خیالش شو...راستشو بخوا دقیقا نفهمیدم ازش خوشت میاد یا نه

آیدا ( چپدست) شنبه 29 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:10 ق.ظ

این روز ها همان شادی کوچک هم پیدا نمیشود .. یا شاید انقدر کوچک شده است که همه در چشم به هم زدنی گمش میکندد.. دلم ان روزهایمان را میخواهد .. بال میزند برای روزهایی که دیگر تمام شدند ..

آره ...همه هم همینن
چه روزای خوبی داشتیم...هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز حسرتشونو بخورم
اما خدا رو شکر که همیشه همو داشتیم و داریم آیدای من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد