دلخوشی های یک دختر متولد آذر...

یک متولد آذر مینویسد!

دلخوشی های یک دختر متولد آذر...

یک متولد آذر مینویسد!

غمگین ترین

غمگین ترین حالت می دونی چیه؟ این که همیشه تو جمع هایی که همه زوجن تو تنها باشی 

غمگین ترین اتفاق می دونی چیه؟اینکه دوستات ازت بترسنو تنها ولت کنن که نکنه زوجیتشونو بهم بریزی 

غمگین ترین بیداری می دونی چیه؟اینکه انقدر به تنهایی و بی کسیت فک کنی که تا صب مث جغد چشات وا باشه 

غمگین ترین لطف می دونی چیه؟اینکه دوستای الکیت بخوان برات یه دوست پیدا کنن 

غمگین ترین روزا می دونی چیه؟اینکه هر روز بارون بیاد و تو تنها و با فکر بی کسیت با پاچه های خیس بیای خونه و تنها دستی که کل روز تو دستات بوده دسته چترت باشه 

غمگین ترین جیغ می دونی چیه؟اینکه بعد از کلی گریه به هیچ نتیجه ای نرسیو اولین چیزی که جلوی دستت بودو پرت کنی رو زمینو با همه وجود جیغ بزنی 

غمگین ترین خنده می دونی چیه؟اینکه ازت بپرسن راستی از فلانی چه خبر تو هم بخندیو بگی تموم شد بابا  

غمگین ترین خوردن می دونی چیه؟اینکه توی اوج غصه یه عالمه چیپس و شوکولات بخریو بخوری و بگی به جهنم من که چاقم حالا که انقدر بدبختو تنهام بذار اصن بترکم 

غمگین ترین عکس می دونی چیه؟اینکه همکلاسیای کوچولوی ۶۹یو ۷۰یت پرو پرو عکس عروسیشونو نشونت بدنو تو هم دلت بخواد 

غمگین ترین صحنه می دونی چیه؟اینکه تو خیابون دو تا دست رو ببینی که محکم همدیگرو چسبیدن و یه لب که داره با لبخند نزدیک یه گوش یه چیزی می گه 

غمگین ترین تصویر می دونی چیه؟اینکه با دستی زیر چونت بــــوسای توی فیلمارو نگا کنی 

 غمگین ترین سوال می دونی چیه؟اینکه برای بار هزارم از خدا بپرسی : پس من چی؟ 

غمگین ترین مرگ می دونی چیه؟اینکه انقدر تنها باشی که از غیبت عشق بمیری

 

نظرات 12 + ارسال نظر
مینا سه‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:59 ق.ظ

شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری/گرمی شعله امید تو را خواهد کشت:-* مواظب خودت باش هم ماه

وای چه حرفی زدی هم ماه
نمی خوام امیدمو از دست بدم

مینا دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 05:21 ق.ظ

بجنب دخترم، یه پست شاد بزن این بره پایین

امروز تولدم بود
شاید فردا شاد شدم و یه پست شاد نوشتم
مرسی عزیزم از لطفت

نیلوفر دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 04:04 ب.ظ http://www.blueboat.blogsky.com

:(( اینو که خوندم بغضم گرفت گفتم اینکه زندگیه منه ....

نیلو فر عزیزم
ناراحت شدم که گفتی تو هم این حال ضد حال من رو داری
دلم نمی خواد اینجوری باشه عزیزم
کاش زودتر دل هردومون و هر کس دیگه ای که مثل من و تو هست شاد بشه

محیا سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:16 ب.ظ

ببینعزیز دلم!
همه ی ما آذریا این جوری هستیم!
همه ش توی فکر و خیال و در حال پرورش اوهامی هستیم که به جز ناامیدی و آخرش غلبه ی شیطون بی پدر ومادر به دلهای آسمونی مون رو درپی نداره.
ازت خواهش می کنم ترو به خدای آذریا قسمت میدم برای یک بار هم که شده این غم و غصه ها رو فراموش و کن و دنبال زیبایی های درونت بگرد و اونارو شکوفا کن که اگه شکوفا بشن نمیدونم دیگه چی باید بهت گفت!!
فرشته یا....
نذار توی این مبارزه ی سنگین و سخت که درون ما آذریا قوتش از همه ی متولدای ماههای دیگه بیشتره(بخاطر قوت وحشتناک خیال و وسعت دید بیش از حدمون که بعضی موقه ها خودمم بعنوان یه آذری از وجود یه همچین توانایی های ذاتی ای درون خودم وحشت میکنم!)شکستت بده!
به این توانایی بعنوان یه نقطه که در آن واحد هم نقطه ی ضعفته و هم نقطه قوتت نگاه کن.
توی دختر همه چی تمومی!
مطمئنا خودت بهتر از من میدونی که رادارهای ابلیس لعنتی خیلی سریع وجود همه چی تمومای آذری رو شناسایی میکنن و موشکهای غمشون رو بسمت قصرهای دلهای آذریای همه چی تموم میکنن تا این دلهای آباد و خرم رو به ویرونه هایی که میشه محل تردد یه مشت شغال و کفتار تبدیل کنن.
ببین تو فوق العاده ای! اینو همین جوری نمیگم!! از پستای قبلی ت که گذاشتی فهمیدم تو یه چیز پاک تو وجودت هست که تو وجود بقیه ی وبلاگ نویسا نیست! و اون صداقت بی حد و حصرته!
امیدوارم خدای آذریا هرچه زودتر اون شازده خوشتیپمون رو بفرسته!!اما اینو میدونم دیر و زود داره اما سوخت سوز نداره!!!


وای چه کامنت فوق العاده ای
واقعا جدی می گم خیلی حس عجیبی بهم داد
ازت ممنونم که به همه چی توجه کردی و خیلی جالب گفتی خیلی چیزا رو مثل یه پیشگو
سعیمو می کنم
باید سعی کنم
ته دلم روشنه اما عجله دارم
دیگه طاقتم داره تموم می شه

محیا پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 03:09 ب.ظ

مرسی عزیزم!
چرا نازگلم؟؟؟
طاقتت رو میگم!چرا طاقتت داره تموم میشه؟
شنیدی یه آدم وقتی عصبانی میشه میگن «یارو از کوره در رفته»؟
به نظر من وضعیت تو هم همینجوریه!!
نه نه اشتباه نکن!منظورم این نیستش که توهم عصبانی شدی یا هستی(دور از جونت خوشگلم)!
منظورم اینه که تو هم توی یه شرایط فوق العاده سختی قرار گرفتی که فضای اطرافت رو برات کرده عینهو جهنم؛ سوزاننده و طاقت فرسا!!
خب حالا برگردیم بریم سراغ اون ضرب المثله که اولش گفتم:«یارو از کوره در رفته». فرض کن همین یارو اگه وقتی عصبانی میشه توی کوره بمونه چی میشه؟؟؟پخته میشه!یعنی نقطه ی ذوبش!!یا همون آستانه تحملش در برابر سختی های روزگار بی معرفت و میزان انسانیتش فوق العاده افزایش پیدا میکنه!
حالا بیاییم سراغ وضعیت تو:می دونم فوق العاده وضعیت وحشتناکیه و کاملا بغرنج! اما حاضرم شرط ببندم یه جذابیتای ویژه ای هم داره که منم هنوز تجربه ش نکردم.
خب حالا اگه این «جهنم زمانی» که فرار از سختیاش کار کاملا بیهوده ای هستش رو بتونی با سربلندی و عزت پشت سر بذاری، بقیه ش رو دیگه خود خود خودش که صاحب همه ی عزتا و سربلندیاست قول داده درست کنه!
«إن مع العسر یسرا»
بخشید که این قدر روده درازی میکنم!! آخه عادتمه!!! منم توی این دنیای خدا هیشکیو ندارم که باهاش درد دل بکنم!وبلاگت رو که خوندم دیدم مشترکاتمون زیاده!خصوصا از لحاظ وضعیت روحی و سرنوشتی!واسه همین برا تو که مینویسم خدمم آروم میشم!
واسه منم دعا کن!


اونقدرا هم بد نیست
اما خوشحال می شم حداقل نزدیک به اون چیزی بشه که سالهاست دلم میخواد


ممنون از اینکه برام نوشتی
بازم سر بزن
خوشحالم می کنی
می دونی که آدما وقتی تو آدمای مشترکاتی پیدا می کنن خیلی حس خوبی بهشون دس می ده

محیا یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:30 ب.ظ

وای بالآخره اومدی noooshoooی من؟
داشتم می پوسیدم!!
ببخشید خودمم حدس میزدم که خیلی زیاده روی کردم توی توصیف اوضاعت.
چیکار کنم! اینم از ویژگیای آذریاست دیگه! یه کمی غلو میکنن توی بیان مسائل!!!!!!!!!!!!!!!!
حالا نمیخوای یه پست شاد بذاری؟؟
دلم می گیره هروقت میام این غمنامه رو می بینم!!

ببخشید یکم دیر اومدم.یکم کار داشتم برای دانشگام
آره خیلی جالبه !!منم اغلب این کارو می کنم. اما توی دل خودم همه چیو همون جوری که هست میبینم

آخه هنوز دلم شاد نشده که یه پست شاد بذارم
عزیزم خیلی احساس خوبی بهم دست می ده هر وقت که کامنتاتو می بینم
ممنونم ازت

پرند یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:40 ب.ظ

حال امروزای منه ها...
تک تکشونو حس کردم...:(


این حال ضد حال رو خدا نسیب هیچکس نکنه
عزیزم ایشالا به زودی دلمون شاد بشه

کمال دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:24 ب.ظ http://baroonedeltangi.blogsky.com

ببخشید که کلا وارد این جمع زنونه میشم :))
ولی می خواستم بگم منم خیلی وقته که تنهام اما از دیدن دو نفر که عاشق هم هستن غمگین نمی شم
یا از دیدن صحنه های عاشقانه ی فیلمها غمگین نمیشم
اگه بخوای این شکلی ادامه بدی بهت خوش نمی گذره
البته همه اینا به این معنی نیست که دلم نمی خواد که با یکی باشم که خیلی خوب باشه و مهربون
اما تنها بودن بهتر از اینه که با کسی باشی که اونی نیست که می خوای
کسی که الکی باهاته
به قول خودت ایشالا که به زودی دل هممون شاد میشه
با کلی تأخیر تولدت مبارک
خواستم بگم دوباره تو بلاگم دارم می نویسم

اوصولا دختر متولد آذر شخصیتش زیاد دخترونه نیست!
اما خوش اومدی
من از دیدن اینایی که گفتم واسه این غمگین می شم چون منم دلم می خواد!
اما موافقم تنها بودن خیلی بهتر از تنها نبودن به هر قیمتیه!

مرسی

دخترمظلوم سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:35 ق.ظ

سلام منم یکی از غمگین ترین غمگینی هاتو دارم درسته یکیه فقط ولی بیاییدهممون توکلمون به خدا باشه مطمینم همش آزمایشه مطمین باش خودش بهترینو واست رقم میزنه اخه میدونی که بایدلیاقتتو داشته باشه بعدمیفرسته بهش بکومیسژارم به خودت اونوقت مطمین باش شادترین لحظه هاجذبت میشن وقتی به حسن هات بفکری.وبلاگ قشنگی داری منم دوست خودت بدون.موفق باشی

سلام دوست عزیز و جدید
خوش اومدی و ممنونم که خوندی حرفامو
آره موافقم باهات
اگه الان تنهاک حتما یه دلیلی داره مطمئنم...

نیکنامی پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:02 ب.ظ http://niknami.blogsky.com

هر چند فردم بی تو، اما زوجم، همدرد همراهم نمی پرسی کیست؟
با سایه ها ولگردی ام گل کرده ست، در ظهرهای ساکت تابستان......
سلام.

هم بازی دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:30 ق.ظ

خذا بگم چیکارت کنه خیلی بهم چسبید خیلیییییییییییی

نوش جونت!

black angel یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:04 ق.ظ

آیا شما که صورتتان را در سایه نقاب غم انگیز زندگی مخفی نموده اید

گاهی به این حقیقت یأس آور اندیشه می کنید

که زنده های امروزی چیزی به جز تفاله یک زنده نیستند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد