بعضى وقتا برام غریبه مى شى.با خودم مى گم این همونه که تو ذهنم همه حرفاشو روزى بیست بار مرور مى کردم؟این همونه که واسه اون چشماى عسلیش مى مردم؟همونه که عطر حضورش هنوز تو مشاممه؟همون که حتى دیر کردنشم برام شیرین بود؟که آرزوم بود از دور نگاهش کنم و دلم ضعف بره واسه راه رفتنش؟
این همونه؟تو همونى که هنوزم از بردن اسمت تو خلوتم به هیجان میام؟
تو همونى؟؟؟
چقدر دورى ازم.غریبه مى بینمت.
دلتنگیم داره همه چیو نابود مى کنه...
یه زمانایی یه بابایی رو دوست داشتم که قرار بود با هم ازدواج کنیم که به هر دلیل نشد خیلی تکراری بود نه ؟چون تقریبا دویست ممیز سه دهم درصد جوونا از اینن داستانا دارن
بگذریم خلاصه چند وقت پیش که زنگ زده بود واسه عروسیش دعوتم کنه هرچی فکر کردم جزئیات صورتش یادم نیومد واسه همین اومدم عکاشو با دقت نگاه کردم اوج نا امیدیم از خودم اومجا بود که حس کردم طرف چقدر زشته و من عجب اژدهایی رو دوست داشتم
:دی
تو به من بگو نوشزاد عشق چیز الکیه یا ما عاشقای الکی هستیم؟
واقعا دیگه دوست داشتن تقدسشو واسم از دست داده چراشو نمیدونم اما همه عشقها رو کشک و همه عاشقا رو خر تصور میکنم...
ببخشید
فکر کنم عشق چیز الکیه!
می دونی منم همین حسو دارم.فک می کنم این کارا لوس بازیه!
یا اینکه پشت هر ابراز علاقه ای یه هدف چرت نهفتس!
دقیقا
وقتی یادم به ابرلز علاقه ای که به طرفم میکردم میفته فکر میکنم اون روزا هم خودمو گول زدم هم طرفمو چون نه من بی اون مردم نه اون بی من زندگیش خراب شد هردومون همو گول میزدیم....
یاد شعر وقتی که تو رفتی معین افتادم
آره واقعا هیچ اتفاق خاصی هم بعدش نمی افته! کافیه یه نفر دیگه وارد زندگی آدم بشه اونقت همه چی عوض می شه!
نوشزاد درست و غلطشو نمیدونم اما فکر میکنم تو دنیا چیزایی ارزشمندن که یکی باشن تنهای تنها که دیگه تکرار نشن مثل بابا مامانامون یا مثل خودامون یا خدا که یکیه وقتی که فکرشو میکنم آدم هر چند بار که بخواد میتونه عاشق بشه و هربارم حس کنه از همیشه عاشق تره میبینم که واقعا چیز بی ارزشیه جالبی اینه که هر بارم میگه قبلیه عشق نبود این عشق واقعیه اما همینم عمری نداره....
خوب چیزی که انقدر ساده بوجود بیاد انقدرم دم دست باشه واقعا با ارزشه؟
از اولین جملت فهمیده بودم زود عشقای قبل از تو سوئ تفاهم بود......
امشب دستم درد میکنه نوشزاد شاید بعد ها بیشتر در موردش بحث کردیم
خوش باشی