دلخوشی های یک دختر متولد آذر...

یک متولد آذر مینویسد!

دلخوشی های یک دختر متولد آذر...

یک متولد آذر مینویسد!

پنگوئن امپراتور

هر زوجی تو زندگیشون فقط یه بار می تونن بچه دار شن و فقطم یدونه تخم می تونن بذارن واسه همین اون تخم خیلی در معرض خطر خواهد بود و اگه یه وخ یه جونور دیگه بخورتش یا جنین توش یه جوری از بین بره دیگه مامان باباش نمی تونن هیچ وخ بچه داشته باشن.مامان پنگوئنی که جوجش بمیره یا دیوونه می شه و افسردگی می گیره یا می شه پرستار جوجه های پنگوئنای دیگه.اگه افسرده بشه،می زنه به سرش و می افته به جون جوجه های مردم!تا بالاخره یکیشونو به دست بیاره و پیش خودش نگه داره.اگر هم افسردگی نگیره به شدت مهربون می شه بیچاره!و می شه پرستار جوجه های دیگران و ازشون مواظبت می کنه تا مامان باباشون بیان!آخه وقتی یه جوجه پنگوئن امپراتور به دنیا میاد مامان باباش می رن براش غذا پیدا کنن چون تا به دنیا اومدن جوجه کوچولوشون مامانه طفلکی 16 روز به حالت ایستاده روی تخم بوده تا گرم بمونه.(استاد اینو که گفت بعدش گفت به این می گن مادر دلسوز منم گفتم نه استاد به این می گن یه مادر قفل!!استاد نشنید خوشبختانه!)

امروز سر کلاس زیست دریا2 اینو فهمیدم و خیلی خوشم اومد.چه حیوونای با احساس و مهربونین پنگوئنای امپراتور!آخــــــــــــــــــــــــــی!!!

بابای توپولی خوشگلم تولدت مبارک!مهربونم تولدت مبارک!

امروز تولد بابام بود.و من به افتخار تولد بابام رفتم موهامو کوتاه کردم!آرایشگری که پیشش می رم کر و لاله ولی کارش حرف نداره.انقدر عالی کوتاه می کنه که تا یه سالم هر وقت موهامو سشوار بکشم هنوز مدل داره.خودش وقتی سشوار می کشه که واقعا با اون موها می شه رفت عروسی حتی!بدون هیچ تافت یا پوش دادن با دستاش یه کاری می کنه که آخرش می گی نوش جونت این پولی که دادم(آخه گرون می گیره لامذهب!!!)خلاصه که خوب زد و موهای خستم یه حالی گرفت!ولی از اونی که فکر می کردم خیلی کوتاه تر شد!چند وقت دیگم ما عروسی دعوت داریم و این عروسی واسم خیلی خیلی مهمه می خواستم موهام بلند باشه نصفشو جمع کنم بقیش فر باشه یه وری تا پایین(فهمیدین منظورم چه جوریه؟!!)ولی دیگه نمی تونم اینکارو بکنم.

مامانم می گه من با فکر درباره یه مهمونی یا عروسی کیف می کنم ولی توی خود اون مجلس بُغ(شایدم بُق!) می کنم می شینم!ولی خودم اینجوری فکر نمی کنم!آره قبل مهمونی خودمو می کشم و با فکرش کلی حال می کنم ولی با خودشم همینطور!!!نمی دونم مامانم چی در من دیده!!!

امروز سه تا بچه گربه کوچولو تو پارک دم دانشگامون دیدیم با دوستم.یکیشون داشت می مرد.سرش گنده بود و بدنش کوچیک.چشماشم قِی(شایدم غِی!) کرده بود.ولو شده بود رو زمین.اون دوتای دیگه خیلی شیطون بودن از رو پام به زور خودشون داشتن می کشیدن بالا.ولی چون کثیف بودن دست نزدم بهشون.هی می اومدن می زدن زیر بــاسن او گربه داغونه.اونم پا می شد مینشست یکم نگاه می کرد روبروشو بعد دوباره می افتاد رو زمین.حتما تا الان مُرده...

نمی دونم چرا صدام گرفته.

تا حالا شده وقتی داری راه می ری احساس کنی روحت داره از خودت جوتر می ره؟

نظرات 9 + ارسال نظر
چپ دست سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:46 ق.ظ http://chapdast98.blogsky.com

آره شده ... این جواب سوال اخریت بود !‌
ما خانوادگی عاشق پنگوئناییم ... یادم باشه واسه فهیمه جونت بتعریفم ایت قضیه رو ..
امیدوارم خوش بگذره نوش این عروسی ... امیدوارم یه حس خوب داشته باشی بعدش .. مهم نیست عاشق تر شده باشی ..یا فارق شده باشی ..مهم اینه که بد از اون خوب باشی ...
وای موهاتو باید ببینم ... البته تو ام موهای منو باید ببینی :))))
چه خبره .. چه خوشگل بازاریههههه ... خوشگلیم دیگه چه میشه کرد ... هان ؟
گربه ام که من خیلی باهاش حال نمیکنم میدونیی ... تنها گربه هایی که دوست داتم اون بچه گربه های خیس و بارون خورده ی دم کتابخونه پارک ساعی بودن ...

خیلی حس عجیبیه.حتی گاهی حس می کنم باید بدوم تا بهش برسم...!
آره حتما تعریف کن!خیلی نازن پنگوئنا!می گن تو خارج کسایی که رشتشون زیست شناسی دریاس وقتی درس اقیانوس شناسی بر می دارن می رن قطب یه پنگوئن میارن تو دانشگاشون روش تحقیقات می کنن بعد دوباره می برنش به زیستگاه خودش!حالا ما سر کلاس اقیانوس شناسی یه استاد ۸۰ ساله داریم که فقط بلده بگه این کره زمینه اینم آباشه!!!!
امیدوارم خوش بگذره بهم!تو دلم بلواس!!!
مطمئنا هر جفتمون بی نهایت خوشگل شدیم ۱۰۰٪
گربه های اونجا که جیگرن توله سگا!!!
ولی من تا حالا بچه گربه ندیده بودم!واسه همین خیلی حال کردم!دلم یه پرشین کت مثل مال گیلاسی می خواد!

آرش سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:20 ق.ظ http://arashq.blogfa.com

تولدت بابات مبارک
من همیشه فکر میکردم این جریان یک تخم و اینها افسانه هست.
من همیشه فکر مکینم روحم میخواد جایی بره که من راهش رو بلد نیستم و اون مدام بال بال میزنه.احساس جوجه پرنده ای رو دارم که میخواد پرواز یاد بگیره ولی بالش ضعیفه

مرسی آرش جان!
شاید باورت نشه ولی واقعیت داره!!!!!!!
آره می فهمم.حس غریبیه.

portamino سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:47 ق.ظ http://www.pronto.persianblog.ir



!gioco detettivico!

!کاراگاه بازی!

به خدا اعتقاد دارید؟به پیانو چطور؟میوه های وحشی؟برگردید!/دستهایتان را روی سر بگذارید.شما متهم به جاسازی چند چیز مبهم در جیبهای پشت شلوارتان هستید/ومتهم به بکارگیری چند رنگ مشکوک پاتیل در آخرین تابلوی ماه اوت سال گذشته!دفاعتان!؟!تئاتر ریمل های از کار افتاده؟رنه مگریت؟!

به خدا اعتقاد دارید؟به پیانو چطور؟میوه های وحشی؟
آره شده!بارهابار حتی همیشه!!!!!!

نه گفتم که من فقط به روح اعتقاد دارم.البته چندیست روحم دست خودم نیست!

سایه سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:35 ب.ظ http://godmother.blogsky.com

وای عزیزم چه پنگوئنای گوگولیییی!
مبارک باشه موهاتون خانم:) دقیقا کاریه که ۳ ماهه می خوام انجام بدم وقت نمیکنم:(

مرسییییی عزیزم :)
دیگه الان وقتشه!!!نزدیک تابستونه برو کوتاه کن خونک بشی!!!

فرزاد کافه چی سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:47 ب.ظ http://cafepechpech.blogsky.com

روحم جلو تر نرفته... گاهی تازه عقب هم مونده...

اینم یه جورشه!

negar چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:09 ب.ظ http://zemzemehaykhamooshi.blogsky.com

من که همیشه چیز های مهم رو یه جای جا می زارم... فکر کنم روح من هم یه جای جا مونده ..خیلی وقت آخه ازش خبر ندارم. خوش به حالت شیاد اگه بدوی بتونی بهش برسی

آره شاید اگه بدوم بهش برسم...امیدوارم کردی

قایق آبی چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:09 ب.ظ http://Www.blueboat.blogsky.com

سلام
از طرف من هم به بابائیت تبریک بگو عزیزم
منم پنگوئن می خوام ):
آره تازه گیا خیلی همچین حسیو دارم

سلام مهربون
مرسی عزیزم
خدایی خیلی حیوون خونگی باحالی می شد اگه می شد تو خونه نگهش داشت!!!
حس عجیبیه باحاش درگیرم...

چپ دست پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:41 ق.ظ

آره گربه گیلاسی ام خوشگوله ... من ولی به جای توام بچه گربه دیده بودم .. ونک که بودیم یه گربهه تو حیاط زاییده بود .. توی یه جعبه که کنار حیاط بود . . فک کنم ۵ -۶ تایی بودن ..از همون روز اول که چشاشون وا نمیشد من میدیدمشون ...
معلومه که خوشگلیم پس چی ؟ ( الان همه مشتاق شدن ببینن مارو .. شایدم دارن بالا میارن از این همه تعریف !!‌:):)‌ )

آخییییی
دوس دارم بچه گربه
قطعا همه مشتاق شدن!!کی جرات یه همچین جسارتیو داره؟؟؟؟

اریانا پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:11 ب.ظ http://kherse63.blogfa.com

روح من که کلا واسه خودش و کاری به من نداره D:

من عاشق بچه گربه هستم. خوب شد من ندیدمش تو اون حال. همین الانش کلی غصه خوردم واسه اون طفلی:((
موهات هم مبارک خانومی

اینم واسه خودش یه دردسره نه؟


بیچاره گربه کوچولوهه خیلی دلم سوزید براش

ممنون عزیییزممم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد