دلخوشی های یک دختر متولد آذر...

یک متولد آذر مینویسد!

دلخوشی های یک دختر متولد آذر...

یک متولد آذر مینویسد!

استرخ،پیتزا،دوردوری،بستنی،گل و گیاه،استرخ،عذاب وجدان

دوشنبه با چپ دست جان رفتیم استخر!خیلی خوش گذشت واقعا!قبلشم یه پیتزای تپل خوردیم که اصلا هم احساس عذاب وجدان نکردیم!بعد از استخر هم رفتیم دربند با اینکه بارون می اومد!واققعا خوش گذشت!یه قلیون نعنا گرفتیم که سبک باشه و آیدا بتونه بعدش رانندگی کنه.ولی هی گفتیم ذغالشو عوض کنن!!خلاصه تهشو در اوردیم!

 

چهارشنبه با آیدا و شیما گفتیم بریم یه دوری بزنیم که اولش گم شدیم یکم!یه بستنی توپ هم میل کردیم که همه رژیمامونو به چخ داد!!ابته حالا می سوزونمش خیالی نیس!بعدشم کلی خندیدم واقعا شب خوبی بود!منو اول رسوندن!خودشون دیگه 10 رسیدن خونه هاشون!خدایا این جمع سه تاییمونو ازمون نگیر!واقعا خوشیم با هم.

 

همون چهارشنبه بین کلاسام یه دو ساعتی بیکاری داشتم که با بچه ها رفتیم نمایشگاه گل و گیاه!واقعا رویایی و قشنگ بود!روح آدم تازه می شد اونجا.هوای تو سالنش که دیگه محشر بود!اکسیژن خالص!هزارتا عکس گرفتیم ولی بازم خلیی جاهاشو نتونستیم ببینیم چون هم شلوغ بود هم دیر می شد.

 

پنجشنبه با آیدا بازم رفتیم استخر!دیگه گیر دادیم به استخر نا فرم!!!زمانش از اون استخر قبلی کمتر بود ولی خیلی بزرگتر بود.اما اون قبلی هم تمیز تر بود هم قشنگتر!بلیطش هم قشنگ بود البته!!

انقدر بزرگ بود که یه عرضو می رفتم وسطاش می بریدم جون می کندم تا برسم به لبه استخر!به قول آیدا موج هم داشت!واسه همین احساس می کردیم وزنه بستیم به بدنمون موقع شنا!!بعد از اون همه کالری سوزوندن گفتیم یه حالی به خودمون بدیم واسه همین دوتا چیپس خوردیم با دلستر!!عذاب وجدان دیگه بهمون لبخند می زد!

خلاصه آخر هفته خوبی بود واقعا!در کنار بهترین دوستم(آیدا) خوش گذروندم و کلی خندیدم و شاد بودم!

 

دیشبم با مامان بابامو فرزاد رفتیم شام بیرون بعدم سینما.تسویه حسابو دیدیم...قشنگ بود.اما دردناک.مامانم کلی گریه کرد تو سینما...برگشتنه من گفتم از این به بعد باید اول خودمون بریم فیلمرو تست کنیم بعد مامانو ببریم!

 

پ.ن:از بلایند دیت هم هیچ خبری نشد به سلامتی!لابد قسمت نبوده!چمیدونم...

پ.ن: کی می شه این خانوم چپ دست کنکورشو بــــــــــــده!!!بهش می گم تو نمی ذاری ما یه آب خوش از گلومون پایین بره!هر سال کنکور می دی که ما یه وخ حوصلمون سر نره!!!

خوشحالم تابستون نزدیک می شه...یه عالمه سوژه دارم واسه تابستون!!

 

 

بعد ن: مامان با مزه من می گه تو پیر شدی ولی هنوز لیسانستو نگرفتی!!!!همیشه شوخه مامانم!!!

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:52 ب.ظ http://www.sargardon.blogsky.com

سلام
نوشته های زیبایی داری...می دونی منم آذریم ولی پسره آذری...نمی ونم دیده خوبی نسبت به آذریهای پسر نیست ...خانم ها رو نمی دونم...دیگه اینکه معلومه خوب خوش می گذرونی...همیشه به گردش...خوبه...

سلام
مرسی لطف داری.
آره من که از پسرای متولد آذر خیر ندیدم!!!البته دور از جون شما.
مرسی!

آرش جمعه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:08 ب.ظ http://arashq.blogfa.com

خدا از این هفته های پر بار قسمت همه مسلمین و مسلمات بفرماید.
الهی آمین

آمین!
ایشالا قسمت شمام بشه!

وحید (وب گپ) جمعه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:29 ب.ظ http://webgap.blogfa.com

سلام.حالا یه تعارف میزدی شاید منم استخر که نه اما دربند رو می اومدمااااااااا

سلام!
ایشالا دفعه دیگه!

همون چپ دسته... شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 06:08 ب.ظ

بچه انقد خالی نبند ! نصف پیتزا خوردیم هر کدوم..
اره مام رفتیم خوشگل بود ... اما کجا گفتن اکسیژن زیادی خوبههه ؟؟؟ من یکی که داشتم خفه میشدم !!!:)))
بعدشم بری چی ابرو میبری بچهجان بری چی لووو میدی ادمو اخه ؟؟؟
حضار محترم من با این نبودمااااا ... این دختره نمیذاره دو ا یواشکی بمونه واسه ادم ...
من بازم میرم استرخ بازم بیاااا ... اخه فقط با تو حال میدهههه ... بهترین دوست من ..بووووووووس ...

وای خدای من این مامانای ما اگه یه چیزی نگن بهمون که نمیگذره روزشون ..باحالن دیگه ...

همون نصف پیتزا منظورم بود دیگه!
نه بابا خیلی هواش توپ بود کهههه
ما چیز یواشکی نداریم اینجا هاهاها
آره به منم استخر فقط با تو حال می ده!کلی قلب قلب شده بالای سرم الان!


از با حالی روی همه رو کم کردن!

مهدی پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:25 ب.ظ http://spantman.blogsky.com

شما زحمت بکش قبل از استخر پیتزای توپولی نخور می گن بده

ولی یه حالی می دهههههه....!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد